سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کبوتر حرم
هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
ثامن تم
لینک دوستان
طراح قالب
ثامن تـــم

السلام ای مادر آئینه‌ها *** ای ولایت گنج بین سینه‌ها

السلام ای بضعه‌ی خیرالوری*** السلام ای نور چشم مصطفی

ای تمام عشق و ایمان و وقار *** کاشف‌الکرب امیر ذوالفقار

از همه حنانه‌ها حنانه‌تر *** نیست از تو مادری پروانه‌تر

عطر جنت عطر ناب یاس تو *** روزی عالم شد از دستاس تو

ای شکوهت رفته تا هفت آسمان *** خاک پایت کهکشان در کهکشان

زهر‌ه‌ی زهرا جلالت بی‌قرین *** کفو یکتای امیرالمؤمنین

هر که چون مقداد و سلمان می‌شود *** یا چنان میثم مسلمان می‌شود

شامل الطاف و احسانت ‌بود *** مؤمن از باران ایمانت بود

من زمینی و تو افلاکی‌ترین *** مدح تو کی آید از خاکی‌ترین

خاک گفتم! خاک بر این کام من *** چون ندارم وسع و قدرت در سخن

مدح تو داور به کوثر گفته است *** شأن تو بانو! پیمبر گفته است

وصف تو باید که از حیدر شنید *** مدح تو از ساقی کوثر شنید

حجت اللهی به جمع اولیاء *** مادری تو بر تــمام اتقیاء

خاک گفتم خاک بادا بر سرم *** تا که نام از چادر خاکی برم

چادری که وصف قرآن می‌کند *** هم یهودی را مسلمان می‌کند

چادری که پود آن بود از حیا *** تار آن هم رشته‌ی حبل خدا

چادری؟؟! نه لنگر فلک نجات *** خیمه‌ی امیّد کل ممکنات

چادری؟؟! نه در حقیقت یک صدف *** در میانش درّ دریای شرف

چادری؟؟! نه پرنیانی از بهشت *** بین آن روح و روانی از بهشت

چادری که دست‌گیر عالم است *** از غمش دلهای شیعه در هم است

یک محرم روضه دارد چادرت *** یک صفر اندوه بارد چادرت

مونس درد امیـرالمؤمنین *** بین کوچه از چه خوردی بر زمین

دید دشمن دلغمینی مادرم؟ *** دید آنجا بی معینی مادرم؟

نامه را تا پیش چشمت پاره کرد *** از غم تو شیعه را بیچاره کرد

وای بر من خاک بر کامم کنید *** شعله آرید و به دستانم زنید

رعد پنجه بین کوچه تا جهید *** زیر چادر ماه رویت لطمه دید

آسمان لرزید تا خوردی زمین *** چادرت خاکی و شد و جانها حزین

ماه حیدر بعد از آن شد در نقاب *** از علی هم رو گرفتی با حجاب

 

سینه‌ام تنگ است یا زهرا مدد ***

به پایان رسیدن شعر به صورت ناگهانی با توجه به مقدمه‌ای که مشاهده و قرائت فرمودید، احساس ناگهانی‌ای بود که در نقل روضه دست داد ... باید ببخشید

 

  


یکشنبه 91/1/20 .:. 4:10 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()
.


دوشنبه 91/1/14 .:. 1:50 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

  «آنچه تو کردی به صف کربلا» / وآنچه که دیدی تو در آن ماجرا

هر چه که در منظر تو مینمود / هیچ بجز صحنه‌ی زیبا نبود  

کرب و بلا صحنة ایجاز تو / بار دگر عرصه‌ی آغاز تو

   بانوی دلخسته‌ی محمل نشین / غافله‌سالار ولی بی معین

با علمی غرقه به خون روی دوش / عالمی از نوحه‌ی تو در خروش

شعله‌ی آهت همه را سوخته / از غم تو ارض و سما سوخته

گو چه در آن موج بلا دیده‌ای / در سفر کرب و بلا دیده‌ای

بانوی من از چه دلت شاکی است؟ / چارقدت از چه سبب خاکی است؟

از حرم اینقدر چرا می‌دوی؟ / چیست در آن گود؟ کجا می‌روی؟

از چه به سر می‌زنی و می‌دوی؟ / لطمه به صورت زنی و می‌دوی؟

گرد و غبار از چه سبب شد بلند؟ / دوزخیــان طبل چرا می‌زنند؟

صبر کن ای بانوی هفت آسمان /  صبر کن ای لنگر فلک جنان

در دل این معرکه تنها مرو / یک تنه در ورطه‌ی غم‌ها مرو

   لجّه‌ی خون است در آن قتله‌گاه / نیزه و شمشیر و کسی بی‌پناه

از پی آن  نیزه و شمشیرها / از پس باران همه تیرها

آمده یک جانی خنجر به دست / آمد و بر سینه‌ی سلطان نشست

    بانوی من دیده‌ی خود را ببند / دیده‌ی رنجیده‌ی خود را ببند

بانوی من دست دعا باز کن / لعن بر این دوزخی آغاز کن

وجه خدا و سگ پستی کجا؟ / گودی گودال نباشد روا

لرزه فتاده به زمین و زمان / لطمه زنان اهل همه آسمان

ناله‌ی یک مادر دلسوخته / ضجّه‌ی یک دختر دلسوخته

می‌رسد از هر طرف و هر کجا / تنگ غروب است و فضا پر بلا

وای چه تاریک شده این زمین / دخت علی! پس چهکنی بی معین؟

هر طــرفی دخترکی در فرار / خیمه و خــرگاه اسیر شرار

نوح هم این سختی طوفان ندید / این همه غم موسی عمران ندید

چشم خلیل این همه آتش ندید / این همه حالات مشوش ندید

کیستی ای صبر خدا ظهور / کیستی ای بانوی پاک و غیور

کیستی ای سر بلا در بلا / کیستی ای عیسیِ کرب و بلا

از غم خود در دل من هم بریز / قطره‌ای از عشق به ظرفم بریز

 بانوی من باز هم اعجاز کن / تا به حرم راه مرا باز کن

 


دوشنبه 91/1/7 .:. 2:33 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

نام شما تا به لبم نقش شد / سینه‌ی‌ من هم‌ قدم عرش شد

نام شما داده به دل عزّتم / مدح شما داده مرا قیمتم

نام شما درد دوا می‌کند / حاجت هر خسته روا می‌کند

دست به دامان شما تا شوم / عبد کرم‌خانه‌ی مولا شوم

مثل خم باده به جوش آمدم / با دمتان من به خروش آمدم

آمده‌ام سر به ثریا برم / بر لب خود نام شما را برم

آمده‌ام سر بکشم عشق را / از ته دل نعره کشم عشق را

آمده‌ام غرق تجلا شوم / آمده‌ام مادح لیلا شوم

آمده‌ام از کرم حیدری / مدح کنم مدح یم کوثری

آمده‌ام نادعلی‌گو شوم / واقف اسرار انالهو شوم

کاش که مولا بدهد رخصتم / باز کند عقده‌ی در صحبتم

یا علی ای مصدر فتح و فرج / بین دل زخمی‌ام از ابروی کج

یا علی ای قاسم نار و بهشت / ذاکر تو کعبه و دیر و کنشت

من نه کمیتم نه فرزدق علی / ذره‌ام و ذره‌ی مطلق علی

ذره‌ی درگاه تو هستم علی / گرچه بدم دل به تو بستم علی

ای یل بی مثل و شه لَوْکَشَف / ای اسد الله و امیــر نجف

باز کن این قفل زبان مرا / پاک کن این زشتی جان مرا

آمده‌ام من به سر خوان تو / دست من و بخشش و احسان تو

تا دلم از عشق لبالب کنم / آمده‌ام مدحت زینب کنم

مدح همان نائبه‌الفاطمه / مدح همان بانوی بی واهمه

مدح همان شاخه‌ی طوبای عشق / حضرت قدیسّه‌ی تنهای عشق

کیستی ای معنی صبر و رضا / کیستی ای بانوی حجب و حیا

کیستی ای عالمه‌ی بی بدیل / بحر خروشان علوم اصیل

حسرت هر آینه‌ای نام توست / عرش خدا هم پر اَقدام توست

جلوه‌‌ی بی حدّ خدا زینبی/ مصدر اسرار هـُـدا زینبی

بانوی افلاکی و والانسب / بضعه‌ی طاهایی و زهرا نسب

عرش خدا بر قدمت مفتخر / صوت علی از نفست جلوه‌گر

پاک‌تر از آب تویی بانویم / خواهر ارباب تویی بانویم

   ای که چنان فاطمه اُم ابی / «حیـدر کراری اگر زینبی»*

ای همه‌جا با حسن مجتبی/ نقش دلت یا حسن مجتبی

یار و مددکار امام کریم / مونس و غمخوار امام کریم

نام تو آرامش جان حسین / ای که تویی روح و روان حسین

دهر شده مات تجلای تو / عالمیان غرق تمنای تو

ای به کلام تو علی مستتر / در سخنت وجه خدا جلوه‌گر

ای به کلام تو علی مستتر / در سخنت وجه خدا جلوه‌گر

دست قنوت تو پر از ربنا / هر نفست آینه هل اتا

عاقله و عالمه و فاضله / نیست میان تو و حق فاصله

فانی فی الله‌ی و از منظرت/نیست بجز سایه‌ی حق بر سرت

 در قدمت موج زند انقطاع / ما همه خاکیم و تو در ارتفاع


دوشنبه 91/1/7 .:. 2:31 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

پیـش نام بلنــدتان بانو *** آسمــان هم نشسته بر زانو

لحظات حضورتان هرجا *** مملو از ذکر یا صمد یا هو

بانوی من به پیشتان فردوس *** پهن کرده چو فرش ره گیسو

بانوی من که ذکر نام شما *** می‌دهد بر غم دلم دارو

تا شمائید منشاء خیرات *** کی بود میل جنّت و مینو

من نمی‌خواهم از شما چیزی *** غیر گوشه‌نگاهی ای بانو

منم آنکس که کوه حاجاتم

سائل عمه جان ساداتم

هر چه در مدح تو سخن گویم *** گویی از وهم خویشتن‌گویم

تو که بیرون ز حّد فکر منی *** من که خارم چه از چمن گویم؟

جلوه کن تا دلم به شور آید *** که از آن نفس بت شکن گویم

شاخه‌ی یاسی و چگونه شود *** که من از یاس و یاسمن گویم

ای نشسته به عرش سجاده *** بده طبع و توان سخن گویم

ای قنوتت پر از دعای قبول *** مددی کن که باز من گویم

نا توانــم توان بده به تنم

نمکی زن به لحجه‌ی سخنم

ای به پاکی تو حسرت دل آب *** ای به عصمت وَرای حرف و کتاب

ای شکوهت همیشگی تا حشر *** شمسی و از فراز ناقه بتاب

ای بلند اختر ای ملیکه‌ی مهر *** حیدر صفدری به فضل و خطاب

نائب‌ الفاطمــه انیس علی *** پشت در سائل آمـــده بشتاب

گره‌ی معجرت تمــام عفاف *** نخی از چــادر تو اصل حجاب

دوستان را کجا کنی محروم *** به حسینت بیـا مرا دریاب

ظرف خالی دوستان پر کن

دل ما را برای خود حُــر کن

آمدم تا به من عطا بکنی *** فکر این مفلس گدا بکنی

سائلی آمده به دق‌الباب *** نکند تا وِ را رها بکنی

آمدم بر درت که ظرفم را *** پر از انوار هل اتا بکنی

چه شود با ترنم فیضی *** سینه را منزل خدا بکنی

چه شود تا دل مرا بانو *** غرق اسرار انّما بکنی

چه شود تا که دست من گیری *** و ز غیر خودت جدا بکنی

بانوی آسمان و افلاکی

ماورای عقول و ادراکی

دختــــر کوثری و بارانی *** بر بلنـــدای اوج عرفانی

در نگـــاه رسول خوبی‌ها *** قاب عکس خدیجه میمانی

تو بدون معلم عالمه‌ای *** با خــــبر از بُطون قرآنی

تو کجا و کلام ناقص من *** تو کجــا و عقول نُقصانی

تا کجا رفته‌ای که چون زهرا *** یک فرشته به شکل انسانی

بانوی محمل و کجاوه و صبر *** به کجا رفته‌ای به مهمانی

با تمام توان زنم فریاد

زینبی‌ام هرآنچه بادا باد

ای بلندای رتبه‌ات عصمت *** دخت حیدر الهه‌ی غیرت

چه اسیری که در اسارت هم *** رفتــه‌ای تا مدارج شوکت

هر چه دیدی تمام زیبا بود *** هر کجا رفته‌ای پر از محنت

ای رسول قیام سرخ و کبود *** که شکستی ز دشمنان هیبت

مثل نهج‌البـــلاغه می‌ماند *** خطبه‌هایت نفیس و ذی‌قیمت

خطبه نه رعد و برقی از کلمات *** ‌که گرفت از حرامیان فرصت

ضرب آهنگ خطبه‌ات شمشیر

کلماتش به سان یک زنجیر

ای به دوشت لوای کرب و بلا *** شاهد صحنه‌های کرب و بلا

مثل آقای خود به تن داری *** اثر از نیــزه‌های کرب و بلا

می‌تراود ز بغض حنجره‌ات *** ندبه و نوحه‌های کرب و بلا

ای علمدار بی علمداران *** ساقی تشنه‌های کرب و بلا

یک تنه حافــظ پرستوها *** نَفَس غنچه‌های کرب و بلا

به دل ما بزن کمی بی‌بی *** نمک روضه‌های کرب و بلا

چاره‌ای بر غم جدایی کن

دل ما را تو کربلایی کن


یکشنبه 91/1/6 .:. 8:40 صبح .:. نصیر حسنی نظرات ()
.

 

حالا که بهار آمده و عید به پاست

پس موسم تهنیت به جمع رفقاست

امسال دو مولودی زینب داریم

سالی که نکوست از بهارش پیداست


یکشنبه 91/1/6 .:. 8:36 صبح .:. نصیر حسنی نظرات ()

 

یکشنبه 91/1/6 .:. 8:32 صبح .:. نصیر حسنی نظرات ()


.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
درباره وبلاگ

شکسته بالتر از من میان مرغان نیست/ دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است شعر و مداحی - خادم الحسن (ع)
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 212597