آقاجون صفا می‌گیره دلم از صفای صحنت

 خدائیش چه حالی داره نیمه‌ی شبای صحنت

اون همه زائر عاشق که دلاشون بی‌قراره

دستشون قنوت رازه چشماشون ابر بهاره

سرایی که سر به زیره دستایی که روی سینه‌س

چشمایی که خیس اشکه حال دل‌های حزینه‌س

می‌دونم که مثل زهرا هم کریمی هم عطوفی

گداها رو می‌نوازی اینقده پاک و رئوفی

دوست دارم با آب حوضت دوباره وضو بگیرم

توی ایونت بشینم از تو آبـــرو بگیرم

 دوست دارم توی گوهر شاد روضه‌ی زهرا بخونم

پیش سقا خونه‌ت آقا روضه‌ی سقا بخونم

دوست دارم تا دل می‌گیره پاشم و مسافرت‌شم

یه روزم شده تو عمرم بیام و مجاورت‌شم

 دوست دارم که دون بپاشم برا کفترات آقا جون

نوکری باشم برای خیل زائرات آقا جون