کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
آیهی نام شما رمز مسلمانی من **** جوهر ناب شما علت حیرانی من شوقتان بوده که سرگرم جنونم کرده **** عشقتان داد سر شوق و غزلخوانی من ذکرتان بوده در آغاز تولد طـربم **** مهرتان بوده سروش دل عرفانی من جودتان بود که پوشید سراپای مرا **** بال دادید بر این فطرس زندانی من تا که آواره شدم مأمن امنم دادید **** و همین بود که شد نصرت پنهانی من من خراباتیام و کوی شما منزل من حضرت عسگری ای مالک ملک دل من شاکرم چونکه مرا خاک شما ساختهاند **** از اهالی همین بیت ولا ساختهاند شاکرم چونکه مرا ذیل عنایات شما **** سائل و مفلس و مجنون و گدا ساختهاند شاکرم چونکه مرا در غزلستان شما **** گرچه ناچیز ولی غرق نوا ساختهاند شاکرم چون ز صفای دم روحانیتان **** خشت خشت دل من را ز صفا ساختهاند شاکرم چونکه ز باقی گل ناب شما **** دل سودایی و شیدای مرا ساختهاند غرق انوار شمایم من اگر حیدریام سائل سادهی بیت الحسن عسگریام دل دیوانهی من بوی تو را میخواهد **** کمی آرامش آن کوی تو را میخواهد مرغک دل به هوا خواسته و میگردد **** در پی دام بلا موی تو را میخواهد سر شوق آمدهام تا که بگویم سخنی **** این دل مردهی من هوی تو را میخواهد جان بده بر سخنم روح بده بر قلمم **** که دلم آمدن سوی تو را میخواهد آمدم بر در تو با دل آوارهی خویش **** و دلم مزهی داروی تو را میخواهد جلوه کن تا که دلم اهل تولا بشود غیر تو بهر دلم هر صنمی لا بشود دوست دارم که کنم مدح سجایای تو را **** سرمهی دیده کنم خاک کف پای تو را دوست دارم سحری، نیمه شبی، سامرّا **** دیده دوزم حرم و گنبد زیبای تو را کاش آقا دل من را به نگاهی بخری **** بندهام گوشهی چشمان دل آرای تو را تو مسیحای دل اهل ولایی والله **** با خبر نیست کسی رتبهی عظمای تو را تو که از فاطمه ارثیهی رحمت داری **** سائلم چشمهی احسان و عطاهای تو را روح والشمس بود صورت نورانی تو شرح تطهیر بود رتبهی عرفانی تو نظری تا که شود رام دل سودایی **** من غـــلام بد و ناچیزم و تو آقایی من بی چاره ندانم بجز از کوی تو را **** نروم جز در دربار تو دیگر جایی حُسن بی حد تو را سائلم و میخواهم **** که نجاتم دهی از وسوسهی دنیایی کاسهی دست مرا کن پر عرفان و خلوص **** رخصتی ده به دلم تا بشود دریایی جان آن خیمه نشینی که نشانش داری **** مددی تا که دل من بشود زهرایی همهی حاجتم این است رهایم نکنی از سر سفرهی جودت تو جدایم نکنی آمدم تا ز سر خوان تو حاجت گیرم **** و به یمن قدم پاک تو برکت گیرم آخر سال و شب عید و دلی شیدایی **** آمدم عیدی خود برگ زیارت گیرم آمدم حلقه بکوبم به در خانهتان **** تا که محشر ز شما نور شفاعت گیرم آمدم بوسه زنم خاک قدمهای شما **** شاید از برکتتان اذن شهادت گیرم صد چو من سائل احسان و کرامات شماست سفرهی خاص شما سفرهی احسان خداست چهارشنبه 90/12/10 .:. 5:0 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|