کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
بهار میچکد از خندههای اربابم (*) بنفشه شور گرفته برای اربابم هزار لاله و نسرین به دشت سینهی من (*) به رقص آمده از یک نوای اربابم شنو که هلهله اهل آسمان گم شد (*) میان زمزمهی ربنای اربابم دخیل بند دلم بسته شد به خانهی او (*) و منتظر به کمی از عطای اربابم به هوش خیل خماران که اکبر آمده است مگو علی که دوباره پیمبر آمده است ببین که خیل ملائک گدای چشمانش (*) وَ بستهی سر زلفش دل عمو جانش جمال او نبوی صولتش ولی الله (*) وَ عمه بوسه بگیرد ز لعل و دستانش به روی چهرهی لیلا نشسته مروارید (*) و طفل کوچک و نازش به روی دامانش جمال او همه نور و وجود او همه شور (*) فدای عارض ماهش دل محبانش چه میشود به گدایی او رسم امشب به حاجتم برسم با عنایت زینب منم که سائل آل کریم طاهایم (*) غلام حلقه به گوش علی و زهرایم گدای لطف حسن مستمند شاه شهید (*) قرین مهر و عنایات لطف مولایم دلم مدینه سرم کربلا خودم اینجا (*) گدای گوشه نگاه عزیز لیلایم به شوق روی نگارم دلم شده تسخیر (*)اگر اجازه دهد من به نغمه میآیم وَ نغمهی دل زارم ز قهقرای جگر فقط همین کلمه سیدی علی اکبر ترانه لب مستم مدد علی اکبر (*) توان و نیروی دستم مدد علی اکبر به جز محبت او با عنایت زهرا (*) ز هرچه غیر گسستم مدد علی اکبر مدد ز دست و دمش میکنم طلب آری (*) اگر چه توبه شکستم مدد علی اکبر ز کودکی که شدم خادم حریم علی (*) به سائلی بنشستم مدد علی اکبر علی اکبر لیلا قرار قلب حسین شبیه حضرت طاها بهار قلب حسین الا که روح و روانی عزیز لیلایی (*) امیر کشور جانی عزیز لیلایی اسیر دیدن روی تو یوسف کنعان (*) تو بهتر از همگانی عزیز لیلایی جمال و صولت تو ای علی ارشد عشق (*) ز مصطفاست نشانی عزیز لیلایی تمام حاجت من روز محشر این باشد (*) مرا به خویش بخوانی عزیز لیلایی برای حضرت لیلا ضیاء عینی تو پیمبر و علی و مجتبی حسینی تو نشستهام که ز کوی تو حاجتم گیرم (*) برای کرببلا برگ رخصتم گیرم برای مستی دائم ز ساغر غمتان (*) عنایتی بکنید و اجازتم گیرم نشستهام به ره و همچو سائلی تنها (*) برای روز جزا فرّ و عزتی گیرم برای بردن نام شما که چون عسل است (*) به نام مادرتان وقت و فرصتی گیرم مرا به لقمهی نانی بیا و مهمان کن گدای خود بنما تا همیشه سلطان کن بگو ز غصهی کرببلا برای دلم (*) بگو ز غربت در خیمهها برای دلم بگو ز العطش و اشک مخفی عباس (*) بگو ز همهمهی بچهها برای دلم بگو ز ضرب عمودی که آمد و ناگاه (*) شکست فرق تو چون مرتضی برای دلم بگو ز حالت عمع دمیکه آمد و دید (*) شکسته پهلوی ای دلربا برای دلم چگونه تا حرم ای نازنین تو را بردند مگو که جسم تو را قطعه قطعه میبردند یادداشت ثابت - جمعه 91/4/10 .:. 8:51 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|