کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
دل را اسیر لطف یاری آفریدند**مشمول احسان نگاری آفریدند در جسم ما از روح ربانی دمیدند**هم جسم و هم جانرا بهاری آفریدند دلهای ما را جملگی مشتاق مشتاق**مشتاق و در عین خماری آفریدند خاک گل ما را گرفتند از گل عشق**ما را تماماً افتخاری آفریدند گر بنگری در خلقت افلاک تا خاک**این جمع ما را ذوالفقاری آفریدند ما را اسیر ذوالفقار عشق کردند**در ظل جود خاص باری آفریدند دلهای ما را با غم اکبر سرشتند راحت بگویم با غم اکبر سرشتند نفروشم امشب حالت شیدائیم را**در جمع مستان کسوت شیدائیم را گر دلبرم شاهنشه نسل جوان است**نذر غمش سازم دل رسوائیم را نوکر نه، ذاکر نه، هستم خاک پایش**او داده بر من منسب آقائیم را شوریدگی آوارگی دل بیقراری**دارم من از او این دل هرجائیم را تصویر سیمایش که نقش سینهام شد**بانی شده این گردش صحرائیم را چشمان من بی اختیار از عشق او خیس**میداند او این حالت دریائیم را امشب که مست و عاشق و بیتاب هستم پائین پای حضرت ارباب هستم دردم مداوا میشود با یک اشاره**یک حاجت آوردم و آنهم یک نظاره افکنده سر باشم و با کشکول خالی**حلقه بکوبم با دلی پر از شراره ای اولین تندیس عشق بیت ارباب**ای خاک نعلین تو یک دنیا ستاره دریا اسیر چشم تو باشد همیشه**یاقوت هم لب تشنه لعلت هماره خورشیدی و از ماه آل هاشمیون**دل میبری هر لحظه بین گاهواره من کشتی طوفانزده در حال غرقم**تو ساحل عشقی بده اذن کناره ای با شکوه ای با صلابت ای دلاور ای ذکر اهل آسمان شهزاده اکبر بر جلوهی طاهائیات الله اکبر**بر شوکت مولائیات الله اکبر بر عصمت و جود و عروجت بین محراب**بر صولت زهرائیات الله اکبر شاگرد ممتاز کریم آل طاها**بر این همه آقائیات الله اکبر وقتی که جنگ و معرکه باشد نفسگیر** بر ضربههای غائیات الله اکبر بر خط و خال و خلق و خلق و منطق تو**بر آنهمه لیلائیات الله اکبر لیلا رخان مجنون صفت مبهوت رویت**بر حسن و دل آرائیات الله اکبر ای گیسویت زنجیر دلهای فقیران ای تحت امر تو تمامی امیران دلبرترینها دل به چشمان تو دادند**دلهای ما را هم به دستان تو دادند آغاز ما را فاطمی کردند و زان پس**در انتها از حسن پایان تو دادند در سفرههامان آب، مهر یاس حیدر**آری قسم از لطف و احسان تو دادند گر نان ما از سفره ارباب آمد**آن لقمه نان را هم به فرمان تو دادند ای غیرتت همدوش سقای عشیره**بر ما نشان از جود دامان تو دادند ظلمت زده حیرت زده بودیم اما**ما را به ماه روی تابان تو دادند پائین پایی و به روی چشم مایی ای زاده لیلا به هر دردی دوایی آئینه دار مصطفایی ای علیجان**تو انعکاس لا فتایی ای علی جان تو بر بلدای کرامت جای داری**آری ز نسل هل اتایی ای علی جان تو از رجال صادقی در ((عاهدوا الله))**بی شک تماماٌ مجتبایی ای علی جان مجنون مثال من هزارانند اما**تو یک تنه دل میربایی ای علی جان آغوش تو معراج یک طفل سهسالهاست**می ریزد از تو با صفایی ای علیجان وقت کرامت کردنت ای مظهر عشق**زیباترین شغلم گدایی ای علی جان ای حیدر کرببلا بر ما کرم کن در یک شب جمعه مقیم در حرم کن شنبه 90/5/8 .:. 9:34 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|