کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
سلام حضرت باران سلام یاس خدا سلام عطر بهشت رسول خوبیها سلام حضرت انسیه بانوی خلقت سلام حضرت منصوره معنی عصمت سلام حضرت حنانه عشق پیغمبر سلام ای به همه خلقت خدا مادر تو شرح آیه تطهیر و کوثری بانو چگونه وصف تو گویم که محشری بانو تو آیههای نجابت تمام ایمانی تو آبروی نمازی تو اصل قرآنی تو در بحر حیایی تو مطلع نوری تو آن حدیث بلندی که سر مستوری تو قبل خلقت خود امتحان شدی بانو دلیل خلقت کل جهان شدی بانو بهشت ذرهای از گرد و خاک معبر توست عفاف و حلم و حیا رشتهای ز معجر توست شکوه نام تو بانو جلال ربانی است فضائل تو ورای مقام انسانی است به ذکر نام تو جانم جلا گرفته وبس وَ آهن دلم از تو طلا گرفته وبس به نام توست که تابیده نور حق به دلم همیشه لطف تو کردهاست از ازل خجلم بیا و مادریات را تمام کن بانو وَ روز حشرا مرا هم صدام کن بانو به رشتهای ز پر چادرت دخیلم من ببین فقیر و یتیمم ببین اسیرم من!
شنبه 93/1/30 .:. 4:21 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
یکشنبه 91/1/27 .:. 4:7 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
دل خونی است در این شهر همین شهر پر از درد همین یثرب نامرد که بعد از سفر ختم رسل، خواجه لولاک به خود دید چه بلوای غریبی و ... چه دودی؟ چه شراری؟ چه سپاهی؟ چه هجومی؟ که تو گویی به در خانه کافر زدهاند ... (استغفر الله ربی و اتوبوا علیه) این همه مستان لبالب شده از شربت دنیا همهشان هیزم و آتش به کف و دست دگر قبضهی شمشیر و در حنجرشان نعرهی شیطان .... * دل خونی است در این شهر در این شهر و در این خانه که از شعله اثر مانده به دیوار و درش و درش از شرر شعله چنان سوخته .... تا در بزنی گردی از آن سوخته در، بر سر و دستت بنشیند
نه! مزن در! که در این خانه یکی بستری و محتضری هست و دور و بر او دخترکی هست مزن در! که اگر باز صدای در این خانه برآید دل اطفال ز سینه به در آید تو مزن در! که در این خانه گل یاس شکسته ثمری هست . . . مزن در! که در این خانه به دلها شرری هست که مادر! همین بستری و محتضر خانهی حیدر ز همه روی گرفته و روی نیمهای از ماه رخش پرده کشیده نه توانی است به جانش که به پا خیزد و ... نایی، که زند شانه موی دخترک سوختهجانش نه قراری ز غم غربت یارش و روی چادر مادر اثر از ضربهی پایی است که تنها پسری با خبر از غصهی آن است * دل این خانه گرفتهاست همه خسته و غمگین همه زانوی غم در بغل و گوشهنشینند و فقط بانوی خانه به لبش خندهای از جنس رضایت!!! چه شده؟ این چه صدایی است؟ که سردار عرب میخ به چوبی بزند و همه محو پدر! بین حیاطند و این چیست که میسازد علی در وسط خانه دری تازه به جای در افروخته؟ نه شبیه است به تابوت و ... ز لاهوت فغان میرسد از عرش نشینان که چه بغضی است میان دل طفلان * نفس مادر سادات چه تنگ است و دل از خانه و کاشانه و اطفال بریده است و هوای سفری تا ابدالدهر به سر دارد و ای وای که یک دختر دلریش و دل افروخته با بقچهای آمد و گشود و کفنها ... یکی از آن خودش دیگری از آن پدر آن یکی از آن حسن وای حسینم! کفنی نیست مگر؟ پیروهنی! بافتهی حضرت حنانه و در تنگ غروبی پر دود یک طرف یک حرم غرق شرار و ... همه سو دخترکان گرم فرار و .... وَ به غارت رود از آن تن صد چاک همان پیروهن بافتهی ام ابیها که اثر دارد از آن جذر و مد نیزه و شمشیر و سنان وای امان از دل مادر و امان از دل خواهر و امان از دل صد چاک پیمبر ... * سفری تا ابدالدهر!! نه!! که مادر برسد باز دوباره برسد بر سر سقای به خون خفته و بی دست کنار یل سرمست همان ماه که منشق شده از ضرب عمودی و ... به چشمش که چو دریاست ز کین تیر نشسته است * برسد مادر دلخسته به قد خم و پهلوی شکسته به زمانی که نشستهاست پلیدی به روی سینهی شاهی و به کف تیغ گرفته است و چشمش شده از کفر لبالب
و بیائید و بیائید ملائک و بگیرید دو چشمان گل یاس علی را که نبیند ز قفا ........... یکشنبه 91/1/27 .:. 2:59 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
چهارشنبه 91/1/23 .:. 1:47 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
حوریهای نشسته در انبوه شعلهها دوروبرش زبانه کشد کید و کینهها آیات هل اتاست گرفتار موج درد آیات کوثر است به طوفان غصهها شد ازدحام و کوچه پر از مرد جنگی است بلوا به پا شدهاست در آماج فتنهها پیچیده در هیایوی فریاد ناکسان از مادر بهشتیمان بانگ نالهها اما هنوز سد نشکستهاست پشت در دشمن هنوز پشت در است و به کوچهها ناگه میان شعله صدایی شنیده شد اول لگد زدند و پیاش تازیانهها در باشتاب میرود از راهشان کنار بیچاره مادرم چه کند با شرارهها دهلیز تنگ خانه که شد معبر هجوم بعدش رسید نوبت سیلی و پنجهها انگار درد فاطمه دردی زنانه شد زیرا مدد گرفت ز امداد فضهها
سه شنبه 91/1/22 .:. 3:9 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
وقتی خدا بهشت معطر دست کرد آن را به نام حضرت مادر درست کرد زهرا طلوع کرد و در آن صحنهی ازل بعدش خدا جهان منوّر درست کرد بی فاطمه عطش همه جا را گرفته بود پس حق برای او یم کوثر درست کرد آنقدر بی کران و وسیع و عظیم بود تا حق سلالهاش همه اطهر درست کرد اصلاً اگر نبود چه میکرد مرتضی؟ پس همنشین حضرت حیدر درست کرد میگفت مرتضی پس از آن ماجرای تلخ کی؟ میخ زد به چوب و سپس در درست کرد سه شنبه 91/1/22 .:. 8:41 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|