کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
گفتم ز درس معرفت چیزی مرا تدبیر کن /**/ گفتا که خود را عاری از پیرایهی تزویر کن گفتم نمیخواهم شوم در نار و در دوزخ مقیم /**/ گفتا که نفس خویش را افسار زن زنجیر کن گفتم که میخواهم شوم در بارگاه حق عزیز /**/ گفتا که دل را هر سحر با ندبهها درگیر کن گفتم چگونه میشود قلبم شود آئینهای /**/ گفتا بجز حق سینه را خالی ز هر تصویر کن گفتم چگونه میتوان دل را حریم یار کرد /**/ گفتا که استغفار کن تسبیح گو تکبیر کن گفتم مرا راهی نشان تا عالم عرفان بده /**/ گفتا ز هر دون و دنی میل دلت را سیر کن گفتم ز هجران خستهام راه وصالم ده نشان /**/ گفتا فضای سینه را جاروب کن تطهیر کن گفتم به شوق و حسرت کرببلا عمرم گذشت /**/ گفتا طلب کرببلا از غنچهی بی شیر کن
شنبه 90/12/13 .:. 10:43 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
آیهی نام شما رمز مسلمانی من **** جوهر ناب شما علت حیرانی من شوقتان بوده که سرگرم جنونم کرده **** عشقتان داد سر شوق و غزلخوانی من ذکرتان بوده در آغاز تولد طـربم **** مهرتان بوده سروش دل عرفانی من جودتان بود که پوشید سراپای مرا **** بال دادید بر این فطرس زندانی من تا که آواره شدم مأمن امنم دادید **** و همین بود که شد نصرت پنهانی من من خراباتیام و کوی شما منزل من حضرت عسگری ای مالک ملک دل من شاکرم چونکه مرا خاک شما ساختهاند **** از اهالی همین بیت ولا ساختهاند شاکرم چونکه مرا ذیل عنایات شما **** سائل و مفلس و مجنون و گدا ساختهاند شاکرم چونکه مرا در غزلستان شما **** گرچه ناچیز ولی غرق نوا ساختهاند شاکرم چون ز صفای دم روحانیتان **** خشت خشت دل من را ز صفا ساختهاند شاکرم چونکه ز باقی گل ناب شما **** دل سودایی و شیدای مرا ساختهاند غرق انوار شمایم من اگر حیدریام سائل سادهی بیت الحسن عسگریام دل دیوانهی من بوی تو را میخواهد **** کمی آرامش آن کوی تو را میخواهد مرغک دل به هوا خواسته و میگردد **** در پی دام بلا موی تو را میخواهد سر شوق آمدهام تا که بگویم سخنی **** این دل مردهی من هوی تو را میخواهد جان بده بر سخنم روح بده بر قلمم **** که دلم آمدن سوی تو را میخواهد آمدم بر در تو با دل آوارهی خویش **** و دلم مزهی داروی تو را میخواهد جلوه کن تا که دلم اهل تولا بشود غیر تو بهر دلم هر صنمی لا بشود دوست دارم که کنم مدح سجایای تو را **** سرمهی دیده کنم خاک کف پای تو را دوست دارم سحری، نیمه شبی، سامرّا **** دیده دوزم حرم و گنبد زیبای تو را کاش آقا دل من را به نگاهی بخری **** بندهام گوشهی چشمان دل آرای تو را تو مسیحای دل اهل ولایی والله **** با خبر نیست کسی رتبهی عظمای تو را تو که از فاطمه ارثیهی رحمت داری **** سائلم چشمهی احسان و عطاهای تو را روح والشمس بود صورت نورانی تو شرح تطهیر بود رتبهی عرفانی تو نظری تا که شود رام دل سودایی **** من غـــلام بد و ناچیزم و تو آقایی من بی چاره ندانم بجز از کوی تو را **** نروم جز در دربار تو دیگر جایی حُسن بی حد تو را سائلم و میخواهم **** که نجاتم دهی از وسوسهی دنیایی کاسهی دست مرا کن پر عرفان و خلوص **** رخصتی ده به دلم تا بشود دریایی جان آن خیمه نشینی که نشانش داری **** مددی تا که دل من بشود زهرایی همهی حاجتم این است رهایم نکنی از سر سفرهی جودت تو جدایم نکنی آمدم تا ز سر خوان تو حاجت گیرم **** و به یمن قدم پاک تو برکت گیرم آخر سال و شب عید و دلی شیدایی **** آمدم عیدی خود برگ زیارت گیرم آمدم حلقه بکوبم به در خانهتان **** تا که محشر ز شما نور شفاعت گیرم آمدم بوسه زنم خاک قدمهای شما **** شاید از برکتتان اذن شهادت گیرم صد چو من سائل احسان و کرامات شماست سفرهی خاص شما سفرهی احسان خداست چهارشنبه 90/12/10 .:. 5:0 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
در قسمت صفحات اختصاصی "ننه علی" رو حتما ببینید دوشنبه 90/12/8 .:. 4:43 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
باز میگویم به آوای جلی «» خادمم بر بیت مولایم علی بازهم شوری به جانم آمده «» باز حرفی در دهانم آمده باید این دل را جلایی بخشمش «» نوری از نور خدایی بخشمش چون ز آل مصطفی گویی سخن «» پاک باید کرد هم دل هم دهن لیک گویم تا که گویی یا علی «» هستیات تطهیر گردد با علی بند بودم بندهی نفسم ولی «» امشب آزادم به ذکر یا علی حال بنگر این دل دیوانه را «» حالِ این دیوانهی فرزانه را چون کبوتر پر زنم تا آسمان «» پرکشم تا انتهای کهکشان پر زنم آنجا که غیر از نور نیست «» خادمان درگهش جز حور نیست پر زنم آنجا که خیل انبیاء «» جمله در تعظیم و تسبیح خدا پر زنم تا خانهی ابن الجواد «» حلقه کوبم بر در باب المراد در زنم از عمق دل این خانه را «» تا ببینم طفل صاحبخانه را کودک این خانه نور مطلق است «» همچو اجدادش ولی بر حق است باشد از هر رجس و ناپاکی بری «» باب پاک حجت ابن العسگری در نگاهش لطف زهرا مستتر «» در کلامش نطق حیدر جلوهگر نام او همنام نام مجتبی «» در کرامت چون مام مجتبی دستهایش دستگیر عالمین «» هشتمین نور است از صلب حسین سینهاش چون مصحفی بی انتها «» همچو حیدر بی ریا بی ادعا ماه پیش ماه رویش مشتری «» شمس پیش روی او خاکستری حال گویم از دل هر شیعهای «» از دل هر عاشق بی کینهای یا ابالمهدی دل ما را بخر «» یک سفر تا سامرا ما را ببر با نگاه خود دلم ارشاد کن «» ساکنم در صحن گوهر شاد کن دارم امشب زین مدیحه این هدف «» روزیام باشد در ایوان نجف کاش میدادی مرا ای نور عین «» رخصت دیدار شهر کاظمین کاش میکردی دلم را نینوا «» رزق من بوسه به خاک کربلا کاش میشد تا مرا باشی شفیع «» سرگذارم روی دیوار بقیع کاش میشد آشنایت میشدم کاش میشد خاک پایت میشدم سه شنبه 90/12/2 .:. 3:0 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه"ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء"(خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پایین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد)سوره نساء آیه 48 بعضى گفتند آیه"و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما" (هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه110 امام فرمود خوبست ولى آن چه را مى خواهم نیست . بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم"(اى بندگان من که دراثر گناه،بر خویشتن زیاده روی کرده اید،ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت خدا همه گناهان را مىآمرزد که او خود آمرزنده مهربان است)سوره زمرآیه53 فرمود خوبست ام ا آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله"(پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد)سوره آل عمران آیه 135 در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود: امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است "واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین" (و نماز را در دو طرف (اول و آخر) روز به پا دار و نیز در ساعات آغازین شب، که البته حسنات و نکوکاریها، سیّئات و بدکاریها را نابود مىسازد، این یادآوریى است براى اهل ذکر و پندى بر مردم آگاه است.) (114) سوره هود آیه 118 و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمى خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى شود از نمازش کنار نمى رود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمى ماند، و مانند روزى که متولد شده پاک مى شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش میکند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد. بعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنج گانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آن ها واقع باشد، حال چه گونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنج گانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد. یکشنبه 90/11/16 .:. 11:38 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) در فرمایشات خود درباره اصلاح نفس فرمودهاند: اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمیکنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح میکردیم، به این بلاها مبتلا نمیشدیم . حضرت نبی اکرم (ص) فرمود :«ألا اخبرکم بدائکم و دوائکم، داؤکم الذنوب ودواؤکم الاستغفار». ما میخواهیم هر چه دلمان میخواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائهای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند. آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمیخواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمیخواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را میکنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند. ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه میرفتیم، چه کسی امیر المؤمنین(ع) را میکشت، چه کسی حسین بن علی(ع) را میکشت، چه کسی همین را (امام زمان علیه السلام) که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد. ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح میشوند. ما میخواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند. بابا با خدا بساز، کار را درست میکند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد میکنی؟ مگر نمیفرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لا یحتسب، و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً. سوره طلاق/آیه 2- 3 ». اگر خدا ترس بودیم ما اگر خدا ترس بودیم، از ما میترسیدند کسانی که اصلاً نمیشناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ میترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم. هلاکت دشمن عرض کردند به سید الشهدا علیه السلام که اگر اذن بدهی همین حالا، هیچ جا نرفته، از جایت حرکت نکرده هلاک میکنیم دشمنها را [ این را ] جن گفتند؛ فرمود: «والله قدرت من از قدرت شما بیشتر است- این کسی است که اسم اعظم بلد است- لکن اگر من کشته نشوم، با چی امتحان می شوند این مردمی که این جورند». اینجا دار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، ما بین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق. یکشنبه 90/11/16 .:. 11:32 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
سلام آقاجون! من چارسالمه. من شما رو خیلی دوست دارم. خیلی خوشحالم که امشب اومدی خونمون. فقط نمی دونم چرا بابا مصطفام هنوز نیومده.
منم گفتم بابا یه شرط داره و اون اینه که وقتی از مسافرت برگشتی اون ماشین پلیس چراغ دارو برام بخری. تو این چند روزی که بابا مصطفام نیست دلم خیلی براش تنگ شده مخصوصا برا اون خنده هاش. اما عیبی نداره... من هم هر وقت دلم براش تنگ می شه مثل بابام میام لب تاقچه و به عکس شما نگاه می کنم. آخه بابا مصطفام هر وقت خیلی خسته بود و ناراحت، می اومد کنار تاقچه و با شما صحبت می کرد. نزدیک شما که میومد لبهاش تکون می خورد. بعضی وقت ها هم که خیلی خسته بود شونه هاشم تکون می خورد. فکر کنم مامانم هم این روزها خیلی خسته است که مثل بابام شونه هاش تکون می خوره و چشماش قرمز می شه!بابام با شما آهسته صحبت می کرد. من که چیزی از حرف های شما دو نفر سر در نمی آرم اما اینو می دونم بابا مصطفام هر وقت با شما صحبت می کرد تا خیلی روزای بعد خوشحال بود. اگه ده شب هم کار می کرد عین خیالش نبود.فکرشو کن اگه بابام مسافرت نبود و امشب خونه بود و شما رو می دید دیگه چی می شد. از خوشحالی بال درمیاورد و دیگه هر چی من بهش می گفتم ، می گفت چشب پسرم ،چشب عزیزم. هر چی می خواستم برام می خرید. من یه ماشین پلیس می خام که دشمنا رو تعقیب کنم. اما بابام میگه بزار بزرگتر بشی اونوقت برات می خرم.اما... وقتی بابام بیاد و بفهمه شما خونمون اومدید و اون نبوده ،خیلی ناراحت می شه . شاید هم اونقدر ناراحت بشه که تا چند روز دیگه به حرفام گوش نده... اما نه! بابا مصطفام خیلی مهربونه... وقتی بیاد و بوی عطر شما رو ببینه که توی خونه و محلمون پیچیده، مطمئنم به همه حرفام گوش می ده. بابام میگه شما بوی بهشت میدی. بابام همیشه از بهشت میگه...یه وقت نکنه این دفعه که مسافرت رفته، رفته باشه بهشت...! دوشنبه 90/11/3 .:. 3:1 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
زینب بیا ببین جگرم درد میکند *** از سوز زهر تا به سرم درد میکند انگار شعله میکشد از سینهام برون *** آتش گرفته چشم ترم درد میکند تشتی بیاورید دلم زیر رو شده *** از کینه قلب شعلهورم درد میکند از بس که دیدهام غم بیحد روزگار *** جانم، دلم، بصرم درد میکند اینجا حسین آمده همراه خواهرم *** از داغ این دو چشم ترم درد میکند اینجا چقدر قد علمدار دیدنی است *** من هم برای او کمرم درد میکند پنج شنبه 90/10/29 .:. 12:20 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
گرچه از کینه دلم افروخته **** از شرار زهر جانم سوخته من که بودم خود امام متقین **** میشنیدم یا مذل المؤمنین من که همآوای درد و محنتم **** خود امـام غم نصیب امتم من که تیغ مرتضی در جملم **** همسرم در خانهام شد قاتلم بیوفایی بس فراوان دیدهام **** ناسزاه از عدو بشنیدهام بر فراز منبر جدم رسول **** من شنیدم سبّ زهرای بتول سامریهای مدینه دیدهام **** جذر و مد بغض و کینه دیدهام من عـزا و نالهها را دیدهام **** بیت وحی و شعلهها را دیدهام من خودم دیدم شرار و خانه را **** بین شعله حضرت حنانه را من خودم دیدم در و دیوار را **** آن هجوم و ضربهی مسمار را من خودم غصب فدک را دیدهام **** بی حیایی و کتک را دیدهام مادرم همراه من در راه بود **** غصه دار امتی گمراه بود دیدم آنجا سد شده راه عبور **** کوچهای خلوت و آن مرد شرور احتجاج مادرم را تا شنید **** نامه را از بین دستانش کشید آتشی زد بر دل دلریش ما **** پاره کرد آن نامه را در پیش ما بعد از آن هم غرشی آمد پدید **** پنجهای بر صورت مادر کشید قلب من در کودکی آنجا شکست **** گوشوار ماردم زهرا شکست مات بودم سینهام صد چاک شد **** مادرم افتاد و نقش خاک شد خواستم یاری کنم اما نشد **** هر چه کردم مادر از جا پا نشد پنج شنبه 90/10/29 .:. 12:19 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
آقا جون یه عمریه فقط نمک گیر توام خوب و بد زشتم و زیبا آقا جون گیر توام اسم تو هر ضربان دل مجنون منه ذکر پیشونی من تو محشرم یا حسنه کار تو دلبریه کار منم دیوونگی نوکری تو آقا دلخوشیمه تو زندگی هر جایی کم میارم تویی مددکار دلم توی اوج غصهها تویی تو غمخوار دلم توی این محل ما رو با پرچم تو میشناسن ما علمدار توایم یار توایم امام حسن اسم جادویی تو چارهی هر چی مشکله گوشهی نگاه تو دوای غمهای دله
برای بچههای هیات انصار الحسن .ع. تهران پارسه پنج شنبه 90/10/29 .:. 12:19 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|