کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
سه شنبه 90/10/13 .:. 8:53 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
سه شنبه 90/10/13 .:. 8:50 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
سه شنبه 90/10/6 .:. 11:31 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
سه شنبه 90/10/6 .:. 11:29 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
عمه بیا که هجر پدر سر رسیده است خورشید بخت من به خرابه دمیده است عمه بیا ببین ز ســـــفر دلبر آمده در مقدم پدر دل تنــگم رمیده است عمه بیا به بزم من و میهمانیام رأس پدر به دامن دختر که دیدهاست در زیر دست و پا زدهام آن قَدَر صدا تا از فـــراز نیزه صدایم شنیده است عمه بیا بگو به پدر از زبان من از بار دوریاش بدن من تکیده است عمه بیا بگو که ز بس دیر آمده حالا سه ساله دخترکش قد خمیده است عمه بپرس زخم سرش درد میکند؟ یا جای خیزران که لبش را دریده است؟ از قول من بگو به پدر با چه جرأتی دشمن به پیش فاطمه رأسش بریده است؟ سه شنبه 90/10/6 .:. 11:29 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
دستم برای ناز کردن نا ندارد خواهم ببوسم رویت اما جا ندارد میخواستم برخیزم آندم که میایی اما بدان بدان بابا رقیــه پا ندارد اسمم سه ساله، حالتم پیری کمانی این قد بغیر از مادرت همتا ندارد آنشب که افتادم ز پشت ناقه دیدم زجر ستمگر ذرهای تقوا ندارد بر صورتم از پنجهاش دارم نشانه گویا خبر از خاندان ما ندارد از شامیان دلگیرم از بسکه شنیدم گفتند با طعنه که او بابا ندارد بوی طعام از خانهها میآمد اما بابا رقیه گشنه ماند و نا ندارد سه شنبه 90/10/6 .:. 11:25 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
ای بابای مهربونم، دلم از دوریت کبابه پیرشدم از دوری تو، حالا اومدی خرابه باباجون قربون چشمات، که توی خوابی قشنگه زخمی که رو پیشونیته، انگاری که جای سنگه باباجون مهربونم لحظهای چشماتو وا کن نکنه که قهری با من، یه دفه منو نیگا کن من همون رقیه هستم که همیشه بود رو زانوت برا من قصه میگفتی، سر میذاشتم روی بازوت من همون رقیه هستم، که بودم دختر نازت با همین دستای زخمی، پهن میکردم جانمازت یادته بهم میگفتی، بَه! چه دختر قشنگی یادته همش میگفتی، با چادر چقدر قشنگی باباجون دیگه نمونده، قدرتی به نیمه جونم من همون رقیه هستم، ولی دیگه قد کمونم مثل مادرت باباجون، میخونم نماز نشسته قدرتی نمونده باقی، شدم از زمونه خسته بوی غصه میاد از شام، توی پیچ کوچههاشون یه عالم طعنه شنیدم، بابا جون از بچههاشون
(سبک: مث زخم یه قناری، افتخاری) سه شنبه 90/10/6 .:. 11:24 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
سه شنبه 90/10/6 .:. 11:23 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
من از لطافت یک لاله هم لطیفترم من از ظرافت یک یاس هم ظریفترم سهساله عصمت عشقم به باغ یاس حسین که از گروه شکستهپران شکستهترم کبودی رخ من پرچم ولایت ماست خبر ندارد عدو از شرار در جگرم ز بعد داغ پدر ای حرامیان پلید مثال فاطمه از غنچه هم نحیفترم هجوم آنهمه سیلی و روی کوچک من نمانده غیر کبودی به گرد چشم ترم از آن شبی که فتادم به دامن صحرا نخفتهام ز تب و درد پهلو و کمرم عمو کجاست ببیند نفس ندارم من وَ خون لخته بگیرد ز گوشه بصرم سه شنبه 90/10/6 .:. 11:22 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|