کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
ناله از داغ تو گر من نکنم پس چه کنم؟ **** شکوه از کینهی دشمن نکنم پس چه کنم؟ شد قلم دست علمگیر تو ای ساقی عشق **** گریه بر چشم تو بستن نکنم پس چه کنم؟ کمرم تیر کشید از غم آن ادرک اخاک **** از غمت شیون گریه نکنم پس چه کنم؟ پاسخ اهل حرم را چه بگویم بی تو **** در غمت رخت عزا تن نکنم پس چه کنم؟ یکشنبه 90/9/13 .:. 10:39 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
همه تشنه ها تو خیمه میخونن دعای بارون ** میکنن دعا تا شاید بیاد از خیمه عمو جون همه «و ان یکاد» میخونن برای قامت سقا ** تا یه وقت خدا نکرده باباشون نمونه تنها الهی بلا نبینه دست و قامت رشیدش ** الهی به حق زهرا نا امید نشه امیدش **** دل تشنهها میلرزه آسمونو غم گرفته ** کنار علقمه سقا غرق خون و دم گرفته علم افتاد و نمونده توی مشک یه قطره باقی ** غرق خاک و خون اشکه قامت رشید ساقی مث پادشاه خیبر فرقش از کینه شکسته ** بوی یاس پیچیده انگار فاطمه اونجا نشسته **** پیچیده خبر تو خیمه خبری که پر درده ** بپوشی رخت اسیری که عمو برنمیگرده نا امید شده امید مادر مادر علی اصغر ** مونده قنداقه رودستش مث یه غنچهی پرپر دوخته چش به سمت دریا با یه دنیا بغض و گریه ** باورش نمیشه کشتن عمو جونش و ، رقیه یکشنبه 90/9/13 .:. 10:39 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
زیر بار غم تو قامت من تا شده است ** پسر فاطمه از بعد تو تنها شده است اثری نیست از آن ابروی پیوستهی تو ** تا به ابروی تو از ضربت کین وا شده است از حرم ضجهی طفلان و زنان میشنوم ** آن طرف خیز و ببین هلهله بر پا شده است تشنگی برده رمق از همه اما عباس ** خیمه یکپارچه از داغ تو غوغا شده است بعد تو زینت اطفال به غارت برود ** پای دشمن به حرم ساقی من واشده است علم افتاده و مشکت چو دل من پاره ** دشمن این معرکه را غرق تماشا شده است قد خم آمده تا قد خم من بیند ** دستِ بشکسته تو را گرم مداوا شده است اینکه من پیکر تو تا دم خیمه ببرم ** از برای دل من سخت معما شده است یکشنبه 90/9/13 .:. 10:39 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
تشنه لب ای ساقی بزم بلا ***** ای یل دریا دل کرببلا از زخ تو نور علی منجلی ***** قلب تو همچون گوهری سیقلی باعث زیبایی هر محفلی ***** ماه بنی هاشم ابوفاضلی غیرت بی مثل یل خیبری ***** ساقی عشاقی و دل میبری دست علمگیر تو بابالمراد ***** لطف تو چون مهر حسینی زیاد حافظ ناموس امیر عرب ***** هم به کرم حیدر و هم در غضب کرب و بلا عرصهی جانبازیت ***** صحنهی ایثار و سرافرازیت حیق میسر نشد آبی بری ***** تا به حرم شهد حیاتی بری قدر عظیم تو نهان گشت حیف ***** قد امام تو کمان گشت حیف دست علمگیر تو ای مه جبین ****** از ستم افتاد به روی زمین دیدهی دریایی تو تیر بست ***** فرق تو را ضرب عمودی شکست حیف که آن قامت و قد رشید ***** نقش زمین گشت و به خون درتپید یکشنبه 90/9/13 .:. 10:38 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
این قوم بی صفت که تنت را دریدهاند **** تنها نه پارهپاره که بر آن دویدهاند آه ای عصای من که شکسته شدی ببین **** با هلهله حساب مرا هم رسیدهاند فرقت شکسته مثل علی و به پهلویت **** با نیزهای نشانه ز زهرا نهادهاند گرگان شام و کوفه به روی تو یوسفم **** صدها هزار پنجه ز کینه کشیدهاند این لختههای خون که برون میزند علی **** گوید که رشتهی دل من را بریدهاند آه ای مؤذن حرمم یک پدر بگو **** اینها هنوز صوت رسایت ندیدهاند بنگر که عمه آمده تا یاریم کند **** اهل حرم همه ز غم تو رمیدهاند برگو چگونه جسم تو را تا حرم برم **** این پیکری که هر طرف آن را کشیدهاند شنبه 90/9/12 .:. 9:28 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
برخیز و بنگر در برت افتادم از پا **** ای لالهی لیلا که هستی ارباً اربا ای اشبهالناس نبی در خلق و منطق **** آه ای علیجان ای عصای دست بابا لب وا کن و حرفی بزن خورشید خیمه **** خوش کن دلم را ای رخت مصداق طاها از نالههای خیمهها وقت وداعت **** فهمیدم آخر میروی از دست بابا گفتم قدم زن پیش رویم وقت رفتن **** آخر تو بودی آینه بر گام زهرا این فرق منشق تو بر جان زد شراره **** دارم به یاد مرتضی صد آه و آوا شنبه 90/9/12 .:. 9:27 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
لب گشا یک بار دیگر کن تکلم با پدر *** ارباً اربای منی ای مه جبینم ای پسر خیز و بنگر شادی دشمن بر احوال مرا *** خیز بین داغت چه کرده با منو با این جگر عمهات آمد به یاری پیش خیل دشمنان *** گفت یا برخیز یا وا میکنم معجر ز سر قسمت من داغت قسمت تو پر زدن *** میروی و شکوهام را تا خدا با خود ببر زخم پهلویت نشان ده کن سؤال از مادرم *** ماجرای بین آتش بودن و مسمار در از جوانان بنی هاشم طلب کردم مدد *** تا برم تا خیمهگاهت ای مرا نور بصر شنبه 90/9/12 .:. 9:12 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
ای عصای دست من خیز و ببین بابا را *** دیده بگشا بنگر نائبه الزهرا را تا در این معرکه بابای غربت خواندی *** زنده کردی به دلم کوچه و آن غوغا را ارباً اربا شدهای و جگرم ریش شده *** بعد تو خاک به سر باد همه دنیا را خیز و بنگر که توان بردهای از بابایت *** خیز و بنگر پدر غمزدهی تنها را ماتمت شعله به جان میزند ای یوسف من *** چه کنم داغ تو ای یوسف مه سیما را هر طرف مینگرم قطعهای از پیکر توست *** با چه چشمی نگرم وسعت این صحرا را شنبه 90/9/12 .:. 9:12 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
یا رب این قوم چه بد کیش و چه بد اندیشند روی دستم عطش کام علی میدیدند قصدم این بود عطش از لب او پاک شود ولی این قوم خطا پیشه گلم را چیدند جرمش این بود که فرزند من و نسل علیست با همان بغض علی کودک من را دیدند باغبان آرزویش گل شدن یک غنچهاست حیف و صد حیف که این غنچهی من دزدیدند من از این قوم شکایت به خدا خواهم برد
شنبه 90/9/12 .:. 8:43 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
ای دل اهل حرم بستهی گهوارهی تو ___ چه کند مادر تو با گلوی پارهی تو عطشت گشته تمام و شدی آرام علی ___ چه کند با غو تو خواهر بیچارهی تو پر قنداق پر خون و تنت سرد شده ___ رفته رنگ از رخ تو صورت تو زرد شده حنجر نازک تو از سه طرف با یک تیر ___ هدف کینهی یک جانی نامرد شده یارب این قوم گرفتند ز یک غنچه گلاب ____ باغبان بودم و شد باغ گلم زرد و خراب میرسد از حرم مضطرب این نغمه به گوش ____ همره شیون زنها ز جگر؛ وای رباب! ای گل ناز حرم غنچهی زیبا و سپید ____ شعله افتاد به هر دل که غمت را بشنید حرمله تیر زد اما هدفش ذبحت بود ____ که به آن تیر زدن حنجر پاک تو برید شنبه 90/9/12 .:. 8:42 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|