کبوتر حرم
هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
ثامن تم
لینک دوستان
طراح قالب
ثامن تـــم

من از این رنج و بلا سهم کمی می‌خواهم ** دو گل آورده‌ام و جام غمی می‌خواهم

دو بسیجی دلاور ز یگان عباس ** با خود آوردم و از تو کرمی می‌خواهم

یا اخا بهر دفاع از حرم آل علی ** دو گل آوردم و اذن قدمی می‌خواهم

این دو از عشق پر و از غم تو لبریزند ** بهر جانبازیشان فیض دمی می‌خواهم

حرم خواهر تو شام بلا خواهد شد ** بهر این دو به کنارت حرمی می‌خواهم


سه شنبه 90/9/8 .:. 1:38 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

عمه بیا مهمان من از ره رسیده ** در این شب تاریک ماه من دمیده

من پا ندارم تا به استقبال خیزم ** جانی نمانده در تن ماتم کشیده

آمد ببیند پیری‌ام را مثل زهرا ** آمد ببیند قامتم از غم خمیده

من با سرانگشتان خود می‌بینم او را ** آخر نمانده سوی دیدن در دو دیده

 گو دختران شام آیند و ببینند ** بابای من هم از سفر امشب رسیده


سه شنبه 90/9/8 .:. 1:29 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

من دخت شاهم در خرابه جای من نیست ** جز نام بابا تا ابد آوای من نیست

این شهر بی غیرت مگر ایمان ندارد ** کاین گونه رحمی بر گرفتاران ندارد

من با لباس پاره‌ام شهزاده هستم ** گرچه اسیرم دختری آزاده هستم

با این قد خم پای زخمی روی نیلی ** آیا سزاوار است طعنه بعد سیلی؟

موی سپید و روی زرد و گوش پاره ** گشی که روز داشته یک گوشواره

دستی که حتی بی قنوتم می‌گذارد ** جانی که جسمم را به عمه می‌سپارد

 اینها همه داریی من بعد باباست ** اینها تمام ثروت یک دخت تنهاست


سه شنبه 90/9/8 .:. 1:28 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

تو نبودی و مرا سیلی زدند - - - بر رخ من جوهر نیلی زدند

تو نبودی و دلم آتش گرفت - - - چادر و پیراهنم آتش گرفت

من ز دوری رخت افروختم - - - از شرار تازیـانه سوختم

ای پدر گر عمه همراهم نبود - - - بی تو حتی فرصت آهم نبود

از میان شعله‌ام بیرون کشید - - - از برای من هزاران لطمه دید

دست سنگینی گلابم را گرفت - - - ای پدر یک پنجه تابم را گرفت

ای پدر پایم پر است از آبله - - - از شبی که گم شدم از غافله

بی عمو بودیم و دشمن بی‌حیا - - - بی شما در موج طوفان بلا

بی تو بابا سینه‌ام پر درد بود - - - روی من هم نیلی و هم زرد بود

ای مرا شیرین‌تر از جان ای پدر - - - یا بمان و یا مرا با خود ببر


سه شنبه 90/9/8 .:. 1:27 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

اشک امان از دل ما می‌برد

تا که کسی نام تو را می‌برد

نام تو ای تشنه‌ترین بی کفن

دل ز همه اهل ولا می‌برد

در دل هر کس که بود حاجتی

رو به سویت دست دعا می‌برد

نام تو ای زمزمه‌ی فاطمه

روح مرا تا به کجا می‌برد

تا که کسی روضه بخواند مرا

تا حرم کرب و بلا می‌برد

پرچم و گلدسته و صحنت حسین

خاطر ما را به خدا می‌برد

کیست پلیدی که به شام بلا

بر سر نی رأس جدا می‌برد


یکشنبه 90/9/6 .:. 12:59 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

اشک امان از دل ما می‌برد

تا که کسی نام تو را می‌برد

نام تو ای تشنه‌ترین بی کفن

دل ز همه اهل ولا می‌برد

در دل هر کس که بود حاجتی

رو به سویت دست دعا می‌برد

نام تو ای زمزمه‌ی فاطمه

روح مرا تا به کجا می‌برد

تا که کسی روضه بخواند مرا

تا حرم کرب و بلا می‌برد

پرچم و گلدسته و صحنت حسین

خاطر ما را به خدا می‌برد

کیست پلیدی که به شام بلا

بر سر نی رأس جدا می‌برد


یکشنبه 90/9/6 .:. 9:21 صبح .:. نصیر حسنی نظرات ()

دست من و دامن سلطان عشق

سائل اویم به شبستان عشق

مدح و ثنایش چو به لب می‌برم

زنده شود جسم من از جان عشق

این دل سوزان و سرشکم بود

ران ملخ بهر سلیمان عشق

لذت مستی من از نام اوست

یاد حسین است چو قرآن عشق

آرزوی این دل من یک سحر

سینه‌زنی در بر ایوان عشق

کاش مرا مرهم آهش کند

تا بزنم نعره به میدان عشق


یکشنبه 90/9/6 .:. 9:20 صبح .:. نصیر حسنی نظرات ()

ای به نهانخانه دلها مقیم

زاده‌ی زهرایی و ابن الکریم

موسی و عیسی و همه انبیاء

خادم دربار تواند از قدیم

دلبر هر عاشق آزاده‌ای

در جگر سوخته داری حریم

می‌وزد از جانب دربار تو

باغ بهشت ابدی را شمیم

ای به تن پاره و رأس جدا

بیمه‌ی دین نبوی را سهیم

کیست به غیر از تو شه بی کفن

نزد خدا معنی ذبح‌العظیم


یکشنبه 90/9/6 .:. 9:19 صبح .:. نصیر حسنی نظرات ()

 

دست‌ها بسته و دل در هیجان است میا

کوفه شهر غم و افسوس و فغان است میا

دل این شهر پر از نفرت آل علی است

پور زهرا و علی کوفه همان است میا

اهل این شهر همه هرزه نگاهند حسین

کارشان خنده به دلسوخگان است میا

دل پر کینه در این شهر فراوان دیدم

بغض باب تو در این شهر عیان است میا

در دغل‌کاری و پیمان‌شکنی بی بدلند

جنس نایاب در این شهر امان است میا

گویی این شهر نمی‌داند از اسرار وفا

دل بازار پر از تیر و کمان است میا

همه در فکر خریداری شمشیر و عمود

آنچه نایاب شده خود و سنان است میا

جان زینب نظر از کوفه بگردان مولا

آخر این شهر پر از سنگ‌پران است میا

صورت غرقه به خون و لب خشکم گوید

کوفه خود خانه پیمان شکنان است میا


دوشنبه 90/8/30 .:. 3:53 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()

منکه بر عشق تو ای دوست گرفتار شدم

در ره وصل رخت شهره اغیار شدم

کو به کو در همه جا بانگ زدم مهر تو را

تا که پای غم تو در صف انظار شدم

کار عاشق مگر این نیست که بی تاب شود

سوختم در تبت آن قدر که بیمار شدم

سنگهای سر بامی که به رویم می‌خورد

آگهم کرد که من فانی دلدار شدم

کوفه شد کرببلای من و قربانگاهم

حجم این بود که خاک قدم یار شدم

میثمت بودم و چون دار غمت را دیدم

خبرم داد که در عشق تو سردار شدم


دوشنبه 90/8/30 .:. 3:53 عصر .:. نصیر حسنی نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
درباره وبلاگ

شکسته بالتر از من میان مرغان نیست/ دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است شعر و مداحی - خادم الحسن (ع)
امکانات وب


بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 214079