کبوتر حرم هر چه در این درگاه می بینید از الطاف امام حسن است و بس
| ||
ایستادم میان گوهر شاد*چشم بر گنبد امام مراد مرغ قلبم ز سینهام پر زد*رفت تا دانهگیرد و امداد چشمهایم شبیه ابری شد*که پر از داد بود و پر بیداد اشکهایم دوید بر صورت*مثل آهوی خسته از فریاد گفتم آقا گدایی آمده است*بده در راه حق به حق جواد یا امام رضا گدایم من شاه ملک قضا گدایم من جود سلطان طوس سر وا کرد*برگهام را گرفت و امضا کرد چشمهایم که قطرهای نم داشت*حالتش را شبیه دریا کرد قلمم خسته بود و درمانده*ناگهان جان گرفت و غوغا کرد خواستم تا غزل درست کنم*ولی او نیتی دگر را کرد شعرهایم پر از طراوت شد*تا که آقا مرا مصفّا کرد سلهام را گرفتم و بردم تا که نام جواد آوردم دستهای گدائیم در پیش*مضطر و خسته و کمی دلریش با بساطی که خالی خالی است*بی نوا و شکسته و درویش آمدم با دلیکه بیمار است*که بود گوشه چشم تو کافیش چه شود تاعنایتی بکنی*و دلم را حریم خود سازیش آمدم تا دل مرا بخری*و مقیمم کنی به خانه خویش نازنین رضا جوابم ده سله از لطف بیحسابم ده دل و دینم اسیر نام شما*مرغ قلبم مقیم بام شما نوکری خانهزادم آقا جان*پدران همه غلام شما نانمان از کنار سفرهتان*آبمان جرعهای ز جام شما یاد داریم از طفولیت*چو نماز است احترام شما هر چه داریم از شما داریم*ثروت ما بود به نام شما پدرو مادرم فدای شما جان چه قابل به زیر پای شما حضرت عشق یا امام جواد*صولت عشق یا امام جواد از تو خواندن چقدر شیرین است* شوکت عشق یا امام جواد لذت مدحتان چه زهرایی است*دولت عشق یا امام جواد ای یگانه انیس قلب رضا*غیرت عشق یا امام جواد دست خالی رسیدمو خواهم*رخصت عشق یا امام جواد جان من را بیا معطر کن دل من را خودت منور کن جود تو بی نهایت است آقا*کار دستت عنایت است آقا تشنگان را بیا ببین امشب*وقت لطف و سقایت است آقا تو طبیبی و قلب من بیمار*آرزویم شفایت است آقا گوشه چشمی اگر کنی بر دل*در دو عالم کفایت است آقا چون هوایت هوائیم کرده*دل من در هوایت است آقا سائلم سخت آرزومندم آمدم تا دخیل دل بندم یادداشت ثابت - یکشنبه 92/2/30 .:. 8:52 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
آقا چرا نگاه شما رنگ ماتم است چشمانتان گواهی داغ محرم است از بی حیایی متوکل شکستهای؟ یا مجلس شراب تو را داغ اعظم است؟ *** اینکه تو را به مجلس باطل کشاندهاند یعنی که غم به قلب شریفت نشاندهاند این ارث زینبی است شده روزی شما یعنی نمک به زخم قدیمی فشاندهاند *** اینجا شما و تعارف می از سگی پلید آقا غرورتان چه قدر سخت لطمه دید اینجا شکست قلب پر از رأفت شما با یاد دختر علی و مجلس یزید *** از خندههایشان دلتان ریشتر شده از کینه جان خستهتان پر شرر شده انگار بین قلب شما شور محشری است شوری که روضه دل اهل نظر شده *** اینجا کسی به فکر مقام شما نبود فکر شما و آن دل غرق بلا نبود با خندهها به یاد غروب بلا شدی در سینهات به جز غم کرب و بلا نبود *** تنها میان جمع پلیدان تو بودی و ... خسته ز بی حیایی آنان تو بودی و ... با یاد عمهی تک و تنها در آن غروب پس روضهخوان گیسوی طفلان تو بودی و ... *** وقتی شکست حرمتتان وای بر دلم طعنه زدند بر دلتان وای بر دلم مثل تنی که زیر سم استران فتاد چون لطمه دید عزتتان وای بر دلم
یادداشت ثابت - یکشنبه 92/2/23 .:. 9:33 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
«السلام علیک یا باقرالعلوم» آن زمانی که آفریده شدم/بر غلامیتان خریده شدم اگر امروز گرم آوایم/با صدای شما شنیده شدم من هجایی شکسته و ناقص/و به پای شما کشیده شدم میوهای کال بودم و وقتی/دم زدم از شما رسیده شدم بی ولای شما زمینگیرم/با شما تا خدا پریده شدم هر چه هستم ز فیض نام شماست هر چه دارم ز احترام شماست ذکر و مدح شما صفا دارد/نامتان طعم ربنا دارد خوشبحال کسی که میریزد/پایتان کل آنچه را دارد مزه عشقتان چه شیرین است/عشقتان مزهی خدا دارد دردهایی که بی دوا هستند/در حریم شما دوا دارد من که میخوانم از شما جانم/آشنایی به هل اتا دارد باید از عشقتان ثمر گیرم وَ ز ایمانتان اثر گیرم تا هلال رجب هویدا شد/جلوه حق دوباره پیدا شد با نزول محمد ابن علی/امتزاج علی و زهرا شد جلوات خدا عیان آمد/عرش حق غرقه نور و زیبا شد بارش رحمت خدا آندم/بر سر اهل کل دنیا شد انعکاس خدا نمایان گشت/مظهر ناب کل اسما شد حق ز اسرار خود که پرده گشود نور زهرا دوباره جلوه نمود عرشیان دل به ساحتش دادند/فرشیان دل به صولتش دادند کهکشانها چو نور اودیدند/دل به انوار صورتش دادند جلوه تا کرد زادهی زهرا/همه دل بر شرافتش دادند تا که نورش حلول پیدا کرد/همه دل بر اصالتش دادند همه شیدائیان انوارش/دل به نور ولایتش دادند که به دست خدای لم یزلی جلوه کرده محمد ابن علی چیست دریا نمی ز وسعت او/آسمان هم حقیر رفعت او کوه با آن صلابت و قدرت/سجده آورده پیش شوکت او قصهی ابر و بارش باران/شرحی از ماجرای رأفت او دل ما هم که مبتلا شده است/هست عبدی به ذیل دولت او حلقهی عاشقان شیدایی/خود گواهی بود ز عصمت او واژه واژه دلم غزلخوان است رزق من بر سر همین خوان است با دلم آمدم دوا گیرم/ناخوشم آمدم شفا گیرم آمدم در حریمت آقا جان/تا به الطاف تو صفا گیرم کاسهام خالی است و محتاجم/آمدم بر درت عطا گیرم سائل و بی نوایم و مسکین/آمدم تا ز تو نوا گیرم چند تار مویم سپیده زده/آمدم از تو کربلا گیرم بر دل خستهام عطایی کن سائلت را تو کربلایی کن ای نگاه تو زخمی غمها/زخمی غصههای عاشورا راوی روز گرم و خون آلود/شاهد نیزهها و دشمنها واقف روضههای سخت عطش/ای دلت تا همیشه نوحه سرا هست در سینهام سوالی سخت/وَ به لب دارم این نوا آقا چیست سرّ دوازده ضربه/و چه کرد آن پلید چکمه به پا پیش چشمان عمهات بوده؟/یا که میدید مادرت زهرا؟ بخدا صبر دل در این حد نیست بی حیا ذرهای حیا بد نیست
* با عنایت به تأکید حضرت آقا (دام ظله) در خصوص استفاده نکردن از روضه در مراسم میلادیههای حضرات آل الله (علیهم صلوات الله) حقیر قلباً راضی به استفاده از بند انتهایی این شعر توسط دوستان ذاکر نیستم. فقط من باب تبرک ثبت شده است. التماس دعا
یادداشت ثابت - جمعه 92/2/21 .:. 10:26 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
نامتان اشتیاقمان بخشید/شوق و شوری به حالمان بخشید نامتان تا که رو لب راندیم/عزت و اعتبارمان بخشید با وجود شما ز فیض شما/حق تماماً گناهمان بخشید ذکرتان بر وجود خاکی ما/حالت آسمانمان بخشید لطفتان در برابر حاجات/بیشتر از وجودمان بخشید مرده بودیم بی شما والله/عشقتان روح و جانمان بخشید دل ز الطافتان شده لبریز ولب از مهرتان غزل انگیز آسمان خاک معبرت بانو/عرشیان عبد محضرت بانو همهی آیه عفاف و حجاب/رشتهای نخ ز معجرت بانو مریم و آسیه کنیزانت/حامل وحی نوکرت بانو نیست در کل ماخلق هرگز/هیچ نوری برابرت بانو همهی آسمان و عرش و زمین/روشن از روی انورت بانو به خدا رشتههای حبل الله/نیست جز تار چادرت بانو مدحتان در کلام من هیهات گفتن از معدن حیا هیهات تو بزرگی در اوج افلاکی/ماورای عقول و ادراکی روشنایی آب و بارانها/از مقام شما بود حاکی من آلوده کی توان گفتن/در مدیحت سخن به ناپاکی چه حقیریم پیش تو بانو/تویی عرشی و ما همه خاکی باید از این همه حقارت خویش/پیش شأن شما شوم شاکی من حقیرم مرا نگاه کنید الطفاتی به خاک راه کنید ای نگار دل رسول الله/وی قرار دل رسول الله نام تو مرحمی است بانو بر/انکسار دل رسول الله نه که دختر تو مادری مادر/در کنار دل رسول الله گل لبخند تو میشود هر روز/خود بهار دل رسول الله تو به گاه عبادتت هستی/افتخار دل رسول الله تو که خود فیض سرمدی هستی نور ناب احمدی هستی حضرت یاس بانوی محشر/خیر بی انتهایی و کوثر تو تمام تمام احسانی/به همه ما خلق تویی مادر پیش تو آسمان کند تعظیم/فرش راه تو انجم و اختر تو جمال و جلال یزدانی/نسخه بی بدیل پیغمبر نقطه ثقل علم الاسماء/عصمت الله اعظمی مادر معنی انما یریدالله تویی ای دختر رسول الله من و این شعر و واژهها مادر/بر تو و جود تو گدا مادر گفتن از تو چه لذّتی دارد/از تو ای حضرت حیا مادر من اسیر و یتیم و مسکینم/و تویی اصل «هل اتا» مادر نخی از چادرت اگر گیرم/میروم تا خود خدا مادر کاش مثل همیشه در هرجا/نشوم از تو من جدا مادر کاش وقت شلوغی محشر/دست من را بگیری یا مادر روز محشر که روز وانفساست چشم من بر عنایت زهراست
یادداشت ثابت - سه شنبه 92/2/11 .:. 9:10 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
السلام ای وجود بی همتا ای شبیه خدای خود یکتا السلام ای شکوه ربّانی تویی اسرار عشق را معنا عرشیان خادمان درگاهت ذکر افلاکیان تویی زهرا همه عالم ز فیض تو روشن همه لب تشنه اند و تو دریا چه بگویم به مدح تو بانو؟ مدح تو آیه های اَعَطَینَا نه فقط کوثری که یاسینی تو دُخانی، تو فجری و طاها همه قرآن کتاب عصمت توست وَ بدون تو فهم آن حاشا! واجب الاحترامی و باید نام تو با وضو برم هر جا واجب الاحترامی و احمد بوسه باران نموده دستت را حضرت مصطفی رسول کریم گفت بر تو که مادر بابا ... روح مابین پهلویم هستی وَ بهشتم تویی تویی زهرا تک تک لحظه های پربارت همه مملّوِ از عفاف و حیا می چکید از قنوت تو هرشب تا سحر ربنا و ذکر و دعا سرّ مستوری و نمیدانیم از تو جز آنچه خود دهی بر ما هم شکوه تو بی همانند و ... هم جلالت جلالتی والا شرح و تفسیر آیه ی تطهیر که مبرایی از پلیدیها همه آبهای این عالم از تو دارند هر زلالی را در مقامت همین سخن کافی که تویی دخت حضرت بطحا وَ به شأنت همین کلامم بس که تویی کفو حضرت مولا دامنت عرش چهار اختر بود چهار نور مطهر و زیبا تو امام کریم پروردی حضرت مجتبای خوبیها کربلا را تو بوده ای بانی با حسینت امیر عاشورا و به صبری که هست با زینب عرشیان هم نشسته در آوا ام کلثوم و هجرتش با یار شده افسانه پرستوها ای کنیز خدا به روی زمین چیست محشر نمایش زهرا روز محشر دمیکه می آیی تازه محشر شود در آن صحرا تومی آیی و غرقه در نوری تو می آیی شفیعه ی عظما همه سرها به زیر می افتد به ادب پیش پات یا زهرا تو می آیی به صحنه محشر این ندا میرسد ز بالاها هرچه می خواهی ای عروس علی تو طلب کن کنون ز درگه ما و تو آنجا زبان که بگشایی میشود مادری تو معنا با جلالی که خاص حضرت توست باز سازی در شفاعت را ((مثل مرغی که دانه می چیند)) کاش ما را جدا کنی آنجا قدرت تو چقدر دیدنی است روز محشر قسم به ذات خدا گرچه آلوده و حقیرم من دست من را بگیر یا زهرا
یادداشت ثابت - شنبه 92/2/8 .:. 9:40 صبح .:. نصیر حسنی
نظرات ()
چه قَدَر تیر بر این پیکر رعنا داری چه قَدَر زخم در این قامت طوبا داری تیغ دستان خدایی تو را بوسیده این نشانی است که از حضرت زهرا داری شد وفاداری تو ارثیهی مادریت فرق منشق شده را ارث ز بابا داری تیر هم عاشق بوسیدن چشمت شده بود این چه نازی است که در دیده شهلا داری مشک قربان سرت آب فدای چشمت تو علمدار منی منسب سقا داری چشمهایی نگران است که خود میدانی نکند قصد دل آشوبی آنها داری
یادداشت ثابت - شنبه 92/2/1 .:. 3:1 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
ای دستهای تو پناه لاله هایم ای سایه تو سایه سار غنچه هایم ای گام های تو طنین مهربانی آرامش خواب تمام خیمه هایم تا بوی عطرت میرسد در این حوالی هرگز نمیلرزد دل آلاله هایم ماه رشیدم ای امیدم ای رفیقم طاقت ندارد غصه ات را شانه هایم بعد از علی اکبر توانم نیست عباس در سوگ تو جوهر ندارد ناله هایم بی پرده می گویم حرم بی تو غریب است دشمن نظر دارد به سمت خیمه هایم معجر، النگو، مقنعه، خلخال، چادر ... در فکر اینهایم به فکر شعله هایم محشر به پا خواهد شد از بعد فراقت فکر حرامیها و فکر بچه هایم
یادداشت ثابت - شنبه 92/2/1 .:. 2:59 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
بگو بشیر چه شد دستهای عباسم بخوان تو روضه آن چشمهای عباسم بگو چگونه به صورت روی زمین افتاد چگونه بود رخ مه لقای عباسم بگو برای من از لحظه ای که ضرب عمود زدند بی صفتان از قفای عباسم یادداشت ثابت - شنبه 92/2/1 .:. 2:24 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
خسته از یک فراق سنگینم ای مدینه دوباره غمگینم غصه ای بی حساب دارم من پرسشی بی جواب دارم من شرزه شیرم که میر لشگر بود آیه ای از وجود حیدر بود او که آب آور خیامش بود آسمان محو احترامش بود او که نامش شراره می افروخت دشمن از تیغ و بازویش میسوخت چه شد از روی مرکبش افتاد دور از چشم زینبش افتاد چه کسی دست از تنش انداخت چه کسی تیر کین سویش انداخت چه کسی لطمه بر وجودش زد چه کسی از قفا عمودش زد او که همواره درد دین میخورد از چه با صورتش زمین میخورد باورم نیست بی قمر شدنم باورم نیست بی پسر شدنم باورم نیست که گلان مرا شیر مردان منم یلان مرا کوفیان ز عاشقی غافل روبهان حقیر و هم بزدل دوره کردند و صیدشان کردند بر سر نیزه راسشان کردند
یادداشت ثابت - شنبه 92/2/1 .:. 2:22 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
بی تو مدینه سرد و سنگین است زهرا بی تو چقدر این خانه غمگین است زهرا بی گریه هایت خواب این اهل مدینه مانند رویا خوب شیرین است زهرا صدیقه من آنکه رد میکرد صدقت حالا کلامش صدق و تضمین است زهرا آن مسجد و محراب و منبر خاطرت هست؟ جای حضور دشمن دین است زهرا او که غلافش بین کوچه ......! خاطرت هست؟ هر جا رود در اوج تحسین است زهرا دستان من بستند و دستت را شکستند این شرح آن تاریخ ننگین است زهرا اینکه کنار محسنی بانوی محشر بر دردهایم عین تسکین است زهرا رفتی و ظرف آب تو هر شب به دستم پیش حسینت حال من این است زهرا
یادداشت ثابت - شنبه 92/2/1 .:. 2:21 عصر .:. نصیر حسنی
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|